Sunday, September 16, 2018

عکاسی ژورنالیستی با دوربین‌های ارزان قیمت

ترجمه‌ای از مقاله‌ای با عنوان اصلی
تاریخ مقاله 13 آپریل 2013، 24 فروردین 1392 هست. با وجودی که نسبتاً قدیمی است، ولی سوالی‌ست که همیشه برای کسانی مطرح می‌شود که بخواهند تازه عکاسی را شروع کنند.


مقدمه
در طی چند سال گذشته، در دانشگاه‌های متفاوتی در اطراف دنیا مقاله‌هایی ارائه کردم، و یک سئوال که همیشه چه با ایمیل یا حضوری پرسیده می‌شود، این است که: چه نوع دوربین یا تجهیزاتی استفاده می‌کنی؟ و من همیشه جواب می‌دهم که نصف کارهایی که انجام داده‌ام با دوربینی بوده که الان حدود 200 دلار قیمت دارد و نیمی دیگر را با دوربینی عکاسی کرده‌ام که هم قیمت یک ماشین بوده است (و البته نه یک ماشین لوکس) اگر توانستید که بگویید کدام عکس با کدام دوربین گرفته شده و پول هم مطرح نیست، توصیه می‌کنم دوربین خوبی بخرید چون کار کردن با آنها لذت بخش هست  وامکانات پیشرفته‌ای دارند که دوربین‌های مصرفی فاقد آن هستند.

اما دوست دارم که مردم بدانند که اگر می‌خواهند عکاس یا فتوژورنالیست بشوند، یا این که فقط عکس بهتری بگیرند، دوربین نباید مسئله‌ی اصلی باشد. صادقانه بگویم، دوربین نقش خیلی کمی در این معادله دارد. مساله اصلی در عکاسی و فتوژورنالیست موضوع (subject) هست، و این چیزی است که باید روی آن تمرکز کرد.

اگر از مردم بخواهید که فقط یک عکس از جنگ عراق را به خاطر بیاورند، احتمالاً بیشترین جواب تصویر زندان ابوغریب خواهد بود. مردی که روی جعبه‌ای ایستاده و به سیم‌ها بسته شده، سرش با پارچه‌ای سیاه پوشانده شده و لباسی شبیه به جلیقه به او پوشانیده شده.... خیلی‌ها می‌توانند این تصویر را در ذهن ببینند یا حداقل با یادآوری آن احساس‌شان برانگیخته شود. به شما قول می‌دهم این عکس و خیلی عکس‌های دیگری که در زندان ابوغریب گرفته شده با دوربین موبایل یا دوربین‌های کوچک و ارزانِ بگیر و بنداز (point and shoot) گرفته شده. چیزی که ما را تحت تاثیر قرار می‌دهد موضوع (subject) عکس هست، نه تکنولوژی‌ای که برای گرفتن عکس به کار گرفته شده.


سوژه (subject) عکاسی مهم هست، تركيب بنىي (composition) و حس عكس (mood) خیلی بیشتر از مگاپیکسل، اعوجاج لنز (lens destotion) و بی‌رنگ بودن مهم هست. این چیزها برای کی مهم هست؟ نگاهی به وب‌سایت‌ها و وبلاگ‌هایی بیاندازید که موشکافانه دوربین‌ها را بررسی می‌کنند و کوچکترین جزئیات از لنز گرفته تا سنسور را مورد مطالعه قرار می‌دهند. اغلب آنها به قدری به چیزی که در درون دوربین هست می‌پردازند که فراموش می‌کنند چه چیز قابل توجهی برای عکاسی وجود دارد. این مثالی‌ست که در تمام اینترنت می‌توانید پیدا کنید.


آزمایش:
از آنجایی فهمیدم به عنوان عکاس حرفه‌ای که از ابزار بسیار خوب و گران قیمت استفاده می‌کند، به کسانی که می‌خواهند عکاسی را شروع کنند؛ اگر توصیه کنم نباید به ابزار عکاسی بیش از حد توجه کنند، بی‌معنی‌ست، تصمیم گرفتم نظریه‌ی خودم را آزمایش کنم. دو ماه پیش من در امریکا بودم و رفتم به Craigslist رفتم (برای کسانی که در امریکا زندگی نمی‌کنند توضیح می‌دهم که Craigslist وبسایتی‌ست برای فروش لوازم مستعمل که اغلب چیزهای خوبی با قیمت پایین می‌شود پیدا کرد) به خودم فرصتی دو هفته‌ای با حداکثر بودجه 100 دلاری دادم . هر روز نقدهای دوربین‌های زیر 100 دلار را بررسی می‌کردم تا بتوانیم بهترین را انتخاب کنم. نهایتاً به دوربین 70 دلاری "بگیر و بنداز" (point and shoot) رسیدم (همچنین دوربینی می‌خ.استم که در جیب لباس جا بیگرد) نوی این دوربین 150 دلار قیمت دارد و من به شما مدل  و برند دوربین را نخواهم گفت چون واقعاً مهم نیست.
بعد این دوربین را با خودم بردم به سفری که به افریقا داشتم. در آنجا روی داستانی کار می‌کردم در مورد اعتیاد کودکان، فحشای کودکان و فقر. اغلب مواقع این دوربین در جیبم بود و هر ازگاهی بیرون می‌آوردم و یکی دو فریم عکس می‌گرفتم که در انتهای این مقاله بدون هیچ ترتیبی عکس‌ها را آورده‌ام.
در قسمت دوم این مقاله به تفاوتی که بین این دوربین بگیر و بنداز و دوربین حرفه‌ای وجود دارد، و تاثیر آن روی عکاسی‌ام و سایر موارد خواهم پرداخت. همچنین نکته‌هایی را خواهم گفت که چطور بیشترین بهره را ببرم از وسائلی که دارم.
واقعاً امیدوارم که این سری مطالب به مردم انگیزه بدهد و به کسانی که می‌خواهند عکاس یا فتوژورنالیت بشوند آموزش بدهد که کاملاً ممکن است و می‌توانید با دوربین دیجیتالی که در کشو دارید یا حتی با دوربین موبایل می‌توانید عکاسی کنید. با انگیزه باشید، بروید بیرون و به این فکر کنید که دوربین شما چه کاری را نمی‌تواند انجام بدهد و به خاطر داشته باشید که چه کاری می‌تواند انجام بدهد. خیلی از دوربین‌های بگیر و بنداز این روزها خیلی بهتر از دوربین‌های تاپ 15 سال پیش هستند. به جای این که پولتان را به شرکت‌های سازنده دوربین بدهید یک بلیت به جتهای هیجان بگیزی که همیشه آرزو داشتید بروید بگیرید و تا می‌توانید عکس بگیرید.

بازیافت فلزات در یکی از بدترین و فقیرترین حومه‌ی کامپالا
انعکاس یک پسر جوان از چاله‌ی آب اطراف اوگاندا

کودکی که روی پتو نشسته، اطراف کامپالا-اوگاندا








Tuesday, September 5, 2017

چهار درس برای عکاسانِ پرتره‌ی خانوادگیِ تازه کار

ترجمه‌ای از: 

4 Lessons for Aspiring Family Portrait Photographers

من و همسرم در طی چهار سال گذشته هر قدر بیشتر عکس پرتره‌ی خانوادگی گرفتیم، بیشتر یاد گرفتیم. اگر به برخی اولین عکس‌هایم برگردم، متعجب می‌شوم که چرا اصلاً کسی پولی بابت این عکس‌ها پرداخته! انتقاد از خود، نه تنها برای عکاس‌ها که برای هر هنرمندی و در واقع برای هر کسی که در طول زمان می‌خواهد مهارت‌هایش را بهبود دهد، مهم هست. با فکر کردن درباره‌ی این که چه چیزی خوب بوده و چه چیزی نه، متوجه چهار نکته‌ی اساسی شده‌ام که با شما در میان خواهم گذاشت. امیدوارم که برای کسانی مفید باشد که می‌خواهند عکاس پرتره‌ی خانوادگی باشند، و نمی‌خواهند همان اشتباهات را تکرار کنند.



1. لوکیشن، لوکیشن، لوکیشن
من در استیلواترِ اوکلاهما زندگی می‌کنم. محلی در مرکز شهر وجود دارد که خیلی از مردم فکر می‌کنند که محل مناسبی برای عکاسی‌ست. این محل که تتا پوند نام دارد که در قلب دانشگاه ایالتی اوکلاهما هست.
وقتی که برای پیاده‌روی به این محل می‌روید، تقریباً غیرممکن هست تحت تاثیر زیبایی گل‌ها، درختان سر به فلک کشیده و دسته‌ی مرغابی‌ها قرار نگیرید. راه‌های سنگ‌فرش، پل‌های چوبی و فواره‌هایی که آب را به هوا می‌فرستند. همه‌ با هم صحنه‌ای می‌سازند که به وضوح فریاد می‌زند "عکس پرتره‌ی خانوادگی را اینجا بگیر!". همان کاری که بسیاری انجام می‌دهند و من هم استثنا نبودم.



ممکن هست محل زندگی شما هم جایی مثل تتا پارک داشته باشد، یا پارکی، باغی، راه‌آبی که به نظر برسد ساخته شده تا در آنجا عکس از یک خانواده‌ی خوشبخت با بچه‌های بانمک بگیریم.ولیکن، اگر شهر شما مثل محل زندگی من باشد، احتمالاً تتا پارک شما یکی از آخرین جاهایی باشد که شما بخواهید برای عکاسی به آنجا بروید.

جاهای مناسب برای پیک‌نیک الزامآ برای عکاسی مناسب نیستند

هر چند جاهایی شبیه به این برای وقت گذراندن و لذت بردن در طبیعت مناسب هستند، اما مشکلات دیگری به همراه دارند که گرفتنِ عکس خوب را تقریباً غیرممکن می‌سازند. در پس‌زمینه آدم‌های بی‌شماری در رفت و آمد هستند، سطل زباله و علایم راهنمایی همه جا هستند. و مشکل بعدی همان مرغابی‌ها و غازهایی که همیشه کنار هر برکه‌ای، دریاچه یا رودی پیدا می‌شوند. ممکن است که به نظر برسد که بد نیست در همان اطراف باشند اما کثیف کاری‌ای که باقی می‌گذارند می‌تواند لباس را از بین ببرد، در صورتی که از مشتری بخواهید که روی زمین بنشیند.

وقتی عکاسی پرتره‌ی خانوادگی را جدی‌تر گرفتم،شروع کردم دنبال جاهایی گشتن که کمتر مورد توجه عامه هست، و به این ترتیب یک دنیای کاملاً جدید را کشف کردم. جاهایی پیدا کردم که به دور از جمعیت هست که هم برای من و هم برای مشتری رفتن به آنجا راحت‌تر هست و  اتفاقاً خوش منظره و مناسب هم هست.

سوژه‌ی عکاسی مهم‌تر از پس‌زمینه است

مسئله‌ی مهم بعدی که باید به آن توجه کنید، لوکیشن‌هایی رو پیدا کنید که مکمل سوژه‌ی عکاسی باشد و بیننده را گیج نکند. باغ‌های گل ممکن است در نظر اول جای فوق‌العاده‌ای برای عکاسی به نظر برسند، اما نهایتاً می‌فهمید که بیننده‌ها به مردم توجهی نشان نمی‌دهند، و شما ناخواسته توجه‌شان را به گل‌ها و گیاهان جلب کرده‌اید. این روزها بیشتر به بیشه‌زارها، مزارع خالی، انبارهای متروک و جاهایی که جلب توجه نمی‌کنند، جذب می‌شوم. هر جایی که برای عکاسی می‌روید، لوکیشن را متناسب با سوژه انتخاب کنید، نه به این دلیل که دوستی تصور می‌کند که محل مناسبی برای عکاسی است.
هر وقت که برای عکاسی پرتره‌ی خانوادگی رفتید، لوکیشن را آگاهانه و متناسب با خود و سوژه انتخاب کنید، نه فقط به این دلیل که دوستی تصور می‌کند زیباست.


2. هیچ جایگزینی برای نورپردازی خوب نیست

این قانون دوم، در ارتباط تنگاتنگ با قانون اولِ لوکیشن است. هر محلی که برای عکاسی انتخاب کرده باشید، باید از نور پردازی مطمئن شده باشید. عکاس‌های بزرگ در شرایط نوری نا مناسب هم می‌توانند عکس‌های فوق‌العاده بگیرند، ولی باقی افراد فانی مثل ما، خیلی هم هست که به اصول پایبند باشیم. برای عکاسی خانوادگی دو اصل مهم وجود دارد: مراقب عکاسی در روشنایی روز باشید، مطمئن باشید که سوژه به حد کافی روشن هست.



از نور مستقیم پرهیز کنید

عکاسان تازه کار ممکن است که تصور کنند که روشنایی روز برای عکاسی مناسب هست، که نیست.نور مستقیم از بالای سر، اغلب سایه ایجاد می‌کند و باعث می‌شود که مردم چشم‌هایشان را جمع کنند. و در نهایت برخی قسمت‌های عکس نور زیاد دارد و برخی قسمت‌ها کاملاً تیره هست.عکسی نمی‌خواهید که مادر بزرگ خیلی خوب به نظر برسد در حالی که پدر بزرگ به دلیل نور زیاد چشم‌هایش را جمع کرده یا تکه‌های نور پراکنده روی لباس باشد و آرایش موها را خراب کند.

از نور پراکنده استفاده کنید

 خوشبختانه تا زمانی که به محیط اطراف توجه می‌کنید و از عناصر موجود به نفع خودتان استفاده می‌کنید، خیلی سخت نیست که مطمئن شوید که سوژه نورپردازی خوبی دارد؛ حتی اگر وسط ظهر عکاسی کنید. دنبال سایه‌ی ساختمان بگردید، سایه‌باتی پیدا کنید که بتوانید زیرش بایستید، یا حتی درختانی که جلوی نور خورسید را می‌گیرند و نورپردازی خوبی ایجاد می‌کنند.


همچنین می‌توانید از وسایلی مثل پنل‌های دیفیوژن استفاده کنید تا سایه‌ای مناسب برای سوژه ایجاد کند که جلوی نور شدید خورسید را می‌گیرد. 


عکاسی در ساعت طلایی

انتخاب دیگرتان، به جای عکاسی در تمام  بعدازظهر، در زمانی که به ساعت طلایی شناخته شده عکاسی کنید. این زمان معمولاً یک ساعت پیش از غروب خورشید (یا تا یک ساعت از بعد از طلوع خورشید) طول خواهد کشید. اما این زمان متغیر و وابسته به محل جغرافیایی شماست.
در این مدت زمان کم، خورشید در نزدیکی افق قرار دارد و منظره را با نور گرمی پر می‌کند که برای پرتره فوق‌العاده است. سوژه می‌تواند در هر جایی  و به هر جهتی بایستد. می‌شود از آنها به خواهید رو به خورشید بایستند که برق زیبای  و روشنی در چشم‌هایشان پدیدار بشود. هر چیزی در این مدت زمان کوتاه زیبا به نظر می­‌رسد و به سرعت سپری می‌شود، بنابراین برای گرفتن عکس‌های مناسب باید سرعت عمل و داشت و هوشمندانه کار کرد.
امیدوارم که متوجه پیغامی که می‌خواهنم القا کنم شده باشید، هیچ جایگزینی برای نورپردازی وجود ندارد. در اینجا به موضوعاتی مثل فلاش نپرداختم که آن هم می‌تواند برای نور پردازی صحنه به کار رود. اگر می‌خواهید عکاسی خانوادگی یا  بچه‌ها و  بزرگسالان را شروع کنید، یکی از بهترین کارهایی که می‌توانید انجام دهید استفاده از وسایلی است که در الان در دسترستان هست تا مطمئن بشوید که عکس سوژه به بهترین نحو گرفته شده است.
خیلی چیزها در لایت روم و فتوشاپ قابل تصحیح هست، اما حقیقتاً نورپردازی ضعیف را نمی‌شود کاری کرد.

3. تنظیمات دوربین و چگونگی تغییر آن را بشناسید

حتی در محیط استودیویی که همه چیز تحت کنترل است، هر چیزی در هر لحظه می‌تواند تغییر کند و معمولاً کار زیادی در این مورد نمی‌توانید بکنید. بنابراین باید تنظیمات دوربین را به خوبی بشناسید تا در مواقع اضطراری به سرعت بتوانید تنظینات جدید را اعمال کنید.دانستن اصول پایه‌ از قبیل گشادگی دیافراگم، سرعت شاتر و ISO کافی نیست بلکه لازم است که بدانید چه گونه این پارامترها را کنترل کنید و در مواقع لوزم به سرعت بتوانید تغییر دهید. برخی موارد را با مراجعه به کتابچه راهنمای دوربین، یا به سایت‌های اینترنتی پیدا کنید ولی اغلب بعد از سال‌ها تجربه خبره می‌شوید.

در زمان فراغت با دوربینتان باشید

من یکی از افرادی هستم که دائم گوش‌زد می‌کنم مرتب کتابچه راهنمای دوربینتان را بخوانید. ولی زمانی که با مشتری سر صحنه هستید، اصلاً زمان مناسبی برای این که بفهمید با دکمه‌های دوربینتان چه کاری انجام می‌دهند ، یا تغییر ISO در کدام منو مدفون شده، نیست. باید کاملاً با تنظیمات دوربین و چگونگی دسترسی به آنها آشنا باشید به ترتیبی که با هر تغییری تنظیمات جدید را اعمال کنید.
یکی از کلک‌های محبوبم برای آشنا شدن با دوربینم این هست که با یکی از افراد خانواده یا آشنا به تمرین عکاسی می‌پردازم. به سر صحنه بروید و در جا تنظیمات دوربین را تغییر دهید. بعد از همراه‌تان بخواهید که حرکتی انجام دهد که شما انتظارش را ندارید. مثلاً بالا بردن سرعت شاتر یا تغییر ISO. تمرین‌هایی از این دست قبل از این که با مشتری به محل عکاسی بروید، به شما این امکان را می‌دهد در صورتی که اتفاق غیر منتظره‌ای رخ دهد بتوانید از پس آن بر آیید.

  

4. تجربیات را به خاطر بسپارید

یکی از مهمترین جنبه‌های عکاسی برای مشتری فراتر از محصول نهایی‌ست. ولز، والاسیچ و هس بررسی کرده‌اند که کیفیت یک وب‌سایت متناسب هست با کیفیت محصولاتی  که در آن وب‌سایت به فروش رفته. مصرف کننده توقع داره محصولی را که از وب‌سایتی با کیفیت بالاتر می‌خرد، کیفیت بهتری داشته باشه از همان محصول اگر از وب‌سایتی با کیفیت کمتر خریده بود.
همین نتیجه‌گیری برای عکاسی هم صادق هست. این که مشتری عکس‌هایشان را با چه حسی تماشا می‌کنند رابطه مستقیم دارد با همان حسی که موقع عکایب داشتند. اگر شما فضایی مفرح، شاد و بدون استرس برای مشتری فراهم کرده باشید، زمانی که عکس‌هایشان را دریافت می‌کنند بیشتر تشکر می‌کنند و بیشتر به دیگران آنها را نشان می‌دهند. برعکس، اگر مشتری عکسی با کیفیت فوق‌العاده دریافت کند، اما شما دیر به قرار رسیده باشید، آماده نباشید و استری داشته باشید، حس خوبی نسبت به عکس‌ها نخواهند داشت. 

تجربه‌ی کلی مهم هست

مثال دیگری می‌زنم. فرض کنید می‌خواهید مایکرو ویو بخرید. دو مغازه در شهر هست و هر دو هم به یک قیمت می‌فروشند. در یکی پارکینگ تمیز و جادار، قفسه‌های تمیز و چراغ‌های روشن و کارمندانی که برای مشتری وقت می‌کذارند. و دیگری که پارکینگش با زباله پرشده، چراغ‌های کم نور با خاموش، قفسه‌های نامرتب و کارمندانی که کمترین وقت را برای مشتری می‌گذارند. از کدام مغازه خرید می‌کنید. اگر شما هم مثل من باشید به مغازه‌ی اول خواهید رفت. و اگر دوستانتان هم دنبال وسیله‌ای مشابه باشند همین مغازه را توصیه خواهید کرد. عکاس‌های خانواده‌ی موفق این نکته را به خوبی می‌دانند و در مقابل مشتریان به کار می‌گیرند. 
عکس گرفتن فقط محصول نهایی نیست یک تجربه‌ی عکاسی کامل هست. از لحظه‌ای که به عکاسی می‌پردازید تا پایان کار و تحویل عکس‌ها را برای مشتری دل‌پذیر کنید. سعی کنید آنها را بشناسید و از معرفی خود به آنها نهراسید. عکاسی را برای مشتری لذت‌بخش کنید. اگر بچه‌ای وجود دارد، سعی کنید وقت بگذارید و نام آنها را یاد بگیرید (این کار تاثیر دو جانبه دارد، یکی این که والدین از این کسی با بچه‌هایشان وقت می‌گذراند خوشحال می‌شوند و از طرف دیگر بچه‌ها با خوشحالی به دستورات شما گوش می‌کنند)


ارزش یک خاطره‌ی خوب را دست کم نگیرید

مشتری اگر تجربه‌ی خوبی از جلسه‌ی عکاسی داشته باشد، غالباً امتیاز خیلی خوبی به محصول نهایی خواهند داد و شما را به دوستان، فامیل، همکاران و مهمتر از همه آشنایان در شبکه‌های اجتماعی توصیه خواهند کرد. شغل شما این نیست که بهترین دوست مشتری‌ها باشید، شغل شما این است که خاطره‌ای ماندگار از جلسه‌ی عکاسی برای آنها باقی بگذارید. کاری کنید که احترام و اعتماد آنها را کسب کنید و نتایج مثبت آن را بعد از تحویل عکس‌ها از هزاران راه خواهید دید.

نتیجه

یکی از نقاط ضعف من چه شخصی یا حرفه‌ای؛ این است که به گذشته برگردم و کارهایی را که کرده‌ام ببینم. معمولاً به نظرم کارهایی که انجام داده‌ام خجالت‌آور استژ زیرا الاخیلی بهتر از قبل همان کارها را ا نجام می‌دهم. حتی ممکن است که عکس‌هایی را که امروز گرفته‌ام، 5 سال آینده فکر کنم چه  عکس‌های مزخرفی هستند. 
این انتقاد از خود، برای رشد و پیشرفت در حرفه یا حتی سرگرمی مهم هست. فقط از راه آموختن از تجربیات گذشته و برطرف کردن خطاهاست که می‌توان رشد کرد و مهارت‌ها را بهبود بخشید.
چهار درسی که در این مقاله به آن پرداختم، به هیچ وجه جامع نیست. اینها مواردی بوده‌اند که به من ثابت شده که خیلی مهم هستند و امیدوارم که به درد شما هم بخورد. 

Tuesday, December 9, 2014

مقایسه ی دوربینهای بی آینه با دی اس ال آر

 
به تازگی کلمات جدیدی مثل "بی‌آینه" یا "مایکرو چهار سوم" وارد دنیای عکاسی شده است که ممکن است کمی عجیب یا نامانوس به نظر برسند. این کلمات اشاره به دوربین‌هایی دارند که در حال حاضر مثل دوربین‌های دی‌اس‌ال‌آر مقبولیت ندارند؛ اما بسیاری معتقدند که آینده‌ی عکاسی از آنِ این گونه دوربین‌ها است. هدف این مقاله فقط مقایسه‌ی ساختار دو نوع دوربین و برشمردن نکات مثبت و منفی آنهاست.

 

دوربین بی‌آینه چیست؟

برای فهمیدن کلمه‌ی بی‌آینه بهتر است که ببینیم دوربین‌های دی‌اس‌ال‌آر چگونه کار می‌کنند. تقریباً تمام دوربین‌های کانون، نیکون، سونی و پنتاکس با لنزهای قابل تعویض طراحیِ صنعتی مشابهی دارند: نور از لنز وارد می‌شود و از سطح آینه‌ای منعکش شده و از منشور خاصی گذشته و در انتها به چشمی می‌رسد. وقتی دگمه شاتر را فشار می‌دهید، آینه بالا می‌رود و اجازه می‌دهد که نور به حسگر برسد تا عکس گرفته شود. این تکنولوژی خیلی پیش از دوربین‌های دیجیتال، در اغلب دوربین‌هایی که با فیلم کار می‌کردند؛ وجود داشته است. اما با تکنولوژی‌های جدید دیگر احتیاجی به وجود آینه نیست. و از اینجا واژه‌ی "بی آینه" ساخته شده است.
 
انواع مختلف دوربین‌های بی‌آینه در بازار موجود است؛ از دوربین‌های با لنز قابل تعویض گرفته تا لنرهای ثابت و با حسگرهای متفاوت. اما همه در یک چیز مشترک هستند و آن هم نداشتن آینه‌ی بالا رونده.
 
CameraDiagramDPS

ممکن است که باور نکنید که شما احتمالاً در حال حاضر یک دوربین بی‌آینه در اختیار دارید: دوربین‌های تمام تلفن‌های هوشمند یا دوربین‌های بگیر-و-بنداز (point -and-shoot) بی‌آینه هستند. به جای سوراخ ریز چشمی که باید در مقابل چشم خود بگیرید، می‌توانید پیش نمایش عکس را روی صفحه نمایش گوشی یا در نمایشگر پشت دوربین ببینید. یا اگر با دوربین‌دی‌اس‌ال‌آر خود در حالت live view عکاسی می‌کنید، در واقع از دوربین بی‌آینه استفاده می‌کنید. دوربین‌های بی‌آینه بخش چشمی را حذف کرده‌اند و به جای این که نور از سطح آینه منعکس شود، نسخه‌ی بسیار کوچک تصویر در پشت دوربین نمایش داده می‌شود.
 

اندازه‌ی حسگر

قطعه‌ی دیگر دوربین‌های بی‌آینه که بیشتر فنی است، ولی فهم آن بسیار مهم است، اندازه‌ی حسگر است. در دوربین‌های دیجیتال حسگر تصویر یک فیلم دیجیتالی است که نور را دریافت می‌کند، دقیقاً مشابه همان فیلم‌های قدیمی. دوربین‌های دی‌اس‌ال‌آرِ فول فریم حسگرهایی دارند که به بزرگی یک قطعه فیلم 35 میلیمتری است. اما بسیاری از دودربین‌های دی‌اس‌ال‌آر مشتری‌پسند و تقریباً تمام دوربین‌های بی‌آینه، حسگرهای بریده شده دارند. کوچکتر شدن حسگر دو نتیجه‌ی مستقیم دارد:
1. به اندازه‌ی دوربین‌های فول فریم به نور حساس نیست.
2. بر عمق وضوح میدان لنز و فاصله‌ی کانونی لنز تاثیر می‌گذارد.
 
فرمت خیلی معمول دوربین‌های بی‌آینه مایکرو چهار سوم نامیده می شود که بیشتر توسط الیمپوس و پاناسونیک شاخته شده است و اشاره به خود حسگر و نوع لنزی که با این مدل می‌تواند استفاده بشود، دارد. سایر دوربین‌های بی‌آینه از حسگرهای APS-C استفاده می‌کنند که با کمی اغماض هم اندازه‌ی حسگرهای دوربین‌های دی‌اس‌ال‌آر کانونِ Rebel T5i یا نیکونِ D3200 هستند. اما دوربین مدل A7R سونی فول فریم است.
 
SensorSizeDPS
با وجود این که بعید به نظر می‌رسد که دوربین‌های با حسگر بریده شده به حساسیت ایزوی دوربین‌های فول فریم برسند، ولی بسیاری از مدل‌های امروزی با ایزوهای 3200 تا 6400 عکس‌های با کیفیت مناسب می‌گیرند.
رفتار لنزها به معنی فاصله‌ی کانونی، در دوربین‌های با حسگر بریده مشابه با دوربین فول فریم نیست. به طور مثال در مایکرو چهار سوم یک لنز 30 میلیمتری مشابه با لنز 60 میلیمتری در دوربین فول فریم رفتار می‌کند. برای اکثر مردم این مسئله‌ی خاصی ایجاد نمی‌کند، ولی برای بعضی عکاس‌ها این مسئله‌ای حیاتی است.
 
هدف این مقاله این نیست که مشخص کند چه نوع دوربینی از چه نوعی بهتر است، که سئوالی بی‌جواب است؛ هدف فقط ارائه‌ی اطلاعاتی است که آگاهانه دوربینی را که می‌خواهید انتخاب کنید.
 
نکته حائز اهمیت در دوربین‌های با حسگر بریده قیمت آن است. ارزانترین دوربین فول فریم قیمتی حدود 1500 دلار دارد در حالی که دوربین مشابه آن با حسگر بریده را می‌توان با چند صد دلار خریداری کرد. نکته‌ی مهم دیگر این است  که فکر نکنید دوربین‌های بی آینه فقط مختص مبتدیان است، یا کسانی که علاقه به عکاسی خودکار دارند، بعضی از عکاسان حرفه‌ای به جای استفاده از دوربین‌های سنگین و گران قیمت دی اس ال آر، از دوربین‌های سبکتر و قابل حمل بی‌آینه استفاده می‌کنند.
 

مزایای دوربین‌های بی‌آینه

سایز

به دلیل حذف  آینه و منشور از دوربین، دوربین‌های بی‌آینه حجم و وزن بسیار کمتری نسبت به دوربین‌های دی‌اس‌ال‌آر دارند.
 

پیش نمایش دقیقتر در نمایشگر

اگر از چشمی دوربین دی‍اس‌ال‌آر به سوژه نگاه کنید، و پارامترهایی مثل ایزو، سرعت شاتر یا گشادگی دیافراگم را تغییر دهید، متوجه می‌شوید که تصویر هیچ تغییری نمی‌کند. وقتی که عکس گرفته شد، تغییراتی را که اعمال کردید می‌توانید ببینید و تصمیم بگیرید. از آنجایی که دوربین‌های بی‌آینه در زمان واقعی تغییرات را بر روی صفحه نمایش خود نشان می‌دهند، با تغییر ایزو یا گشادگی دیافراگم می‌توانید پیش از آن که شاتر را فشار دهید تغییرات را در همان زمان ببینید که در نتیجه احتیاج به حدس و گمان در تنظیمات دوربین نیست.
 

تنظیم فوکوس و صدا

در دوربین‌های بی‌آینه با تغییر فوکوس می‌توانید ببینید که دقیقاً چه پیکسلهایی در فوکوس هستند. چون آینه‌ای در دوربین وجود ندارد، دوربین با صدای کمتری کار می‌کند و چون قطعات مکانیکی کمتری در دوربین وجود دارد، از نظر تئوری طول عمر دوربین بیشتر است.
 
برای این که نظر دقیقتری نسبت به این نوع دوربین داشته باشید، نگاهی به معایب دوربین‌های بی‌آینه می‌اندازیم.
 

نقاط ضعف دوربین‌های بی‌آینه

طول عمر باتری

یکی از قابل توجه ترین عیب دوربین‌های بی‌آینه کوتاه بودن شارژ باتری است. در دوربین‌های دی‌اس‌ال‌آر، اگر در حالت liveview نباشد، فقط برای اندازه گیری‌ها و انتقال اطلاعاتِ تصویرِ گرفته شده به حافظه از باتری استفاده می‌شود. در تمام مدت زمانی که از چشمی به منظره نگاه می‌کنید باتری مصرف نمی‌شود وبنابراین می‌توانید با یکبار شارژ چند صد عکس بگیرید. اما قضیه در دوربین‌های بی‌آینه کمی متفاوت است. اولاً باتری این نوع دوربین کوچکتر است چون خود دوربین کوچک است و درثانی 100% در حالت liveview است. بنابراین با یک بار شارژ تعداد عکس کمتری می‌تواند بگیرد.
 

سیستم فوکوس

بیشتر دوربین‌های بی‌آینه از روشی برای فوکوس استفاده می‌کنند که نسبت به دوربین‌های دی‌اس‌ال‌آر کُندتر است. بنابراین در صحنه‌های مسابقات ورزشی یا عکاسی در طبیعت وحشی، این نوع دوربین‌ها نمی‌توانند به سرعت فوکوس کنند. برخی از تولید کنندگان به رفع این نقیصه پرداخته‌اند ولی هنوز راه زیادی است تا این مشکل بر طرف شود.
 

سایر

البته چندین ایراد دیگر، مثل محدودیت تعداد لنز برای دوربین‌های بی آینه وجود دارد که به نظر می‌رسد این اشکالات در آینده رفع شود.
 

کدام دوربین برای شما بهتر است

آیا دوربین‌های بی آینه به پای دوربین‌های دی‌اس‌ال‌آر خواهند رسید؟ برخی معتقدند که امکانش هست ولی برخی دیگر هنوز فانع نشده‌اند. نکته‌ای که در هنگام خریدن دوربین باید به خاطر داشته باشید، مهم نیست که دیگران چه فکر می‌کنند، مهم این است که برای خود شما چه چیزی معیار است. اگر دوربینی پیدا کردید که اهداف شما به عنوان یک عکاس را برآورده می‌کند، دیگر مهم نیست که این دوربین‌دی‌اس‌ال‌آر است یا بی آینه، مایکرو چهار سوم است یا فول فریم، فرمتِ مدیوم است یا دوربین قدیمی است که فیلم 35 میلیمتری می‌خورد. اگر دوربینی است که عکسی را که شما می‌خواهید می‌گیرد، پس احتمالاً دوربین مناسب شما همین است.

Thursday, September 18, 2014

گرفتن عکس‌های بوکه به زبان ساده

ترجمه ای از: How To Achieve Nice Bokeh


دوست دارید که عکسهای بوکه ی جذاب بگیرید؟ در ابتدا ببینیم بوکه چیست.


بوکه (bokeh)= اصطلاحی ژاپنی برای توصیف هنری تصویر عکاسی شده که بخشی از آن ناواضح است.


عکس زیر را چند روز پیش گرفتم. این عکس مثالی از یک بوکه ی زیبا است و چگونگی کاربرد تاثیر گذار آن.
با تار کردن پس زمینه، کل تصویر مطلوب به نظر می رسد. شما حتی نمی توانید تصویر کنید که این بچه در پیاده رویی کنار جای پارک ماشین ایستاده است.



چگونه بوکه ی خوب بگیریم
1. استفاده از لنز مناسب
هر لنزی به نوعی می تواند بوکه ایجاد کند، اما بوکه ی واقعی را با لنزهای ساده و گشادگی دیافراگم زیاد (مثلاً f1.4 یا f1.8) می توان به دست آورد.


2. استفاده از گشادگی دیافراگم زیاد
باز بودن دیافراگم (عدد کوچکتر) = عمق وضوح میدان کمتر و بوکه ی بیشتر! معمولاً f/2.8 یا f/1.4 یا f/1.8 بهترین نتیجه را می دهد.


3. تا می توانید به سوژه نزدیک شوید


4. فوکوس را روی چیزی قرار دهید که می خواهید واضح باشد
این که کاملاً بدیهی است!


5. موضوع عکس را تا می توانید از پس زمینه ی محو دور کنید
در عکس بالا، یک بوکه ی بسیار زیبای سبز می بینید. این بوکه ی سبز مربوط به بوته های گیاهانی است که در فاصله ی دوری از پارکینگ قرار داشتند. من عکس را با زاویه ی کم و رو به بالا گرفتم تا ماشینهایی که در پارگینگ و دقیقاٌ پشت سر سوژه بودند، دیده نشود.